loading...
بلوچ
...::: Welcome :::...


 

به سایت Balouch خوش آمديـــــــــــد

براي حمايت از سايت و زحمات مديران لطفا در سايت عضو شويد

آخرین ارسال های انجمن
امید بازدید : 1022 جمعه 19 اسفند 1390 نظرات (1)

موسیقی در بلوچستان


 

 

 
 

خلاصه: نفوذ فرهنگ هندي ـ شهرباستاني تيس، در ده كيلومتري شمال چاه‌بهاردرساحل دريا ـ تعلق خاطر مردم بلوچ به موسيقي ـ اهميت نوازندگاني نزد مردم بلوچ ـ آلات و ابزار گوناگون در موسيقي بلوچ: قيچك، نتبورك، رباب، بانچو، ني، دروگل، كوزه ـ خطوط و اسامي موسيقي بلوچ و كاربردهاي مختلف آن ـ مراسم وسنن قومي بلوچ و موسيقي: مراسم عروسي "نازينك" ـ مراسم تولدنوزاد "شپ تاگي" ـ مراسم عزاداري "موتك" ـ پايگاه اعتقادي موسيقي رقص گواتي: تركيب موسيقي، اعتقادات مذهبي، افسانه‌ها، اساطير، خرافات وجادوجنبل وجنبه‌هاي درماني و اعتقادي موسيقي: انواع بادها (زار، گوات، شيك، پري).

 
 

 

 
 

موسيقي در بلوچستان

 

محمدعلي احمديان

بلوچ تعلق خاطر شديدي به موسيقي دارد. با موسيقي متولد ميشود و به هنگام مرگ نيز از آن جدايي ندارد. زيبا ترين احساس و عميق ترين دردها و شورانگيزترين داستانهاي عشقي و حماسي را، نيمي به زبان گفتاري و نيمي به زبان موسيقي بيان مي كند. آنجا كه احساس به ژرفاي دريا و غمي به عظمت صحرا در قالب جسمش به حركت مي آيد. آنجا كه زبان گفتاري اش از بيان فرو مي ماند، با زبان موسيقي به فغان ميآيد. آنجا كه از تشكر آميخته با احترام و هيجان در برابر آفريدگاري كه فرزند به وي عنايت كرده عاجز مي شود به موسيقي روي مي آورد. آنجا كه غم از دست رفته اي بجانش چنگ مي اندازد، سوزناكترين مرثيه را، نه با زبان شعر بلكه با بيان موسيقي مي سرايد. حاصل آنكه موسيقي مي سرايد. حاصل آنكه موسيقي مقام خاصي در زندگي بلوچ يافته و با زندگي وي پيوندي عميق خورده است ولي آنچه امروز در اين منطقه مي شنويم با موسيقي اصيل بلوچ تفاوت دارد.

البته ساكنان سرحد زمين مي كوشند به موسيقي سنتي خود وفادار بمانند همچنانكه در رعايت قوانين گفتار و نوشتار خاص بلوچ هم اين تعصب را از دست نداده اند توضيح آنكه موسيقي بلوچ از زماني نه چندان دور، دگرگوني پذيرفته و بيش از حد، تحت تأثير موسيقي هند قرار گرفته است. البته در اصل، موسيقي بلوچ از موسيقي هند زياد بيگانه نيست و مشتركات فرهنگي اين دو سرزمين در زمينه ي ادبيات و فلسفه و عرفان و غيهر ميتواند تا حدي اين تأثير پذيري را توجيه كند اما واقعيت آنست كه موسيقي بلوچ در اين تقليد كورانه راه افراط مي پيمايد.

نفوذ فرهنگ هندي نه تنها زمينه ي موسيقي بلكه در سبك آرايش و نوع پوشاك و بسياري احوالات ديگر بموازات تأثيراتي كه متقابلا" بلوج در هند برجاي گذاشته، مشهود است. در ريشه يابي اين تأثير گذاري و تأثير پذيري به عللي دست مي يابيم كه پاي در مسائل تايخي و جغرافيايي دارد:

شهر باستاني ‹‹ تيس›› (Tis) كه در ده كيلومتري شمال چاه بهار، در ساحل دريا واقع شده و هم اكنون به قصبه اي كوچك مبدل شده است، قرنها پيش مركز تجارت و داد و ستد بوده و با سند و هند و كشورهاي عربي جنوب غربي ايران رابطه اقتصادي داشته كه دامنه ي آن به مصر نيز مي رسيده است. اين روابط كه بيشتر بر مبناي مبادله ي پنبه و نيشكر منطقه و غلات سيستان با كالاهاي هندي مثل عقيق و پارچه و مخمل و ادويه استوار بوده است ضرورتا" آمد و شد هنديان را به اين ناحيه موجب مي شده است. رقابت انگليسي ها با پرتقاليها كه در بندر تيس نفوذ يافته بودند، انگليسي ها و بالطبع هندي ها را كه زير سلطه ي آنها بسر مي بردند متوجه چاه بهار كرد و اين خود موجبي ديگر براي نفوذ هنديان در اين ناحيه شد. كار اين نفوذ تا بدانجا كشيد كه امور تجاري چاه بهار و فعاليت هاي عمده ي بازار آن يكسره توسط هنديان انجام مي شد. اين وضع تا زمان رضا شاه كبير ادامه يافت. در اين زمان هنديها مخير شدند باينكه يا تبعيت ايران را بپذيرند يا به وطنشان بارگردند. بسياري از آنان ايران را ترك كردند ولي با رفتن اين عده، روابط هندي و بلوچ قطع نشد. نياز ماهيگيران بلوج به قايقهاي ماهيگيري كه در گويش بلوچ ‹‹ اوري›› (Ury) ناميده مي شود و همچنين به نخ تور و چوب ميان تهي وسبكي كه براي بادبان و پارو بكار مي رود (پلمن Pelmen) هنوز هم ارتباط اينان را با هنديان حفظ كرده است. بسياري از لوازم معيشت و موسيقي و پوشاك و آرايش و نظافت و نظاير اينها، از هند و پاكستان به بلوچستان مي رسد. 

 
 

همه ساله تعدادي از هنديها براي ديدار خويشان به اين منطقه مي آيند و عده اي از بلوچها هم بهمني منظور به هند مي روند. قمست عمده اي از اين نقل و انتقالات بوسيله سياهپوستاني انجام مي شود كه توسط انگليسي ها ابتدا به هند رفته اند و سپس به بلوچستان روي آورده، به مشاغل كوچك و كم اهميت اشتغال يافته اند. وقتي به سر نفوذ فرهنگ هند در اين منطقه بيش از پيش پي ميبريم كه به موقعيت جغرافيائي و عزلت منطقه اي آن توجه كنيم. اگر از دوره هاي كوتاهي كه اين حوالث مركز فرهنگي بوده بگذريم، به طور كلي بايد گفت فقدان راههاي ارتباطي و عدم وجود وسايل ارتباط جمعي بين اين منطقه و داخله ي ايران موجب شده است اين منطقه بيش از آنچه كه زير نفوذ تمدن و فرهنگ ايران داخلي قرار گيرد با جلوه هاي مادي و معنوي فرهنگ هند از جلمه موسيقي هندي مواجه باشد.

حفظ برخي سنن قومي كه با موسيقي توأم است مثل مراسم ختنه سوران، عروسي، رقص گواتي و غيره، موجب شده است نمونه هائي از موسيقي اصيل اين منطقه برجاي بماند. بعلاوه در گوشه و كنار بلوچستان معدودي از نوازندگان دوره گرد را مي توان يافت كه به موسيقي سنتي خود وفادار مانده اند. نوازندگان دوره گرد كه اين حرفه را از نياكان خود، نسل بعد از نسل به ارث مي برند، در ابتدا لانگو (Lângo) ناميده مي شدند و سپس لقب لوري (Luri) گرفتند و هم اكنون نيز به همين نام شناخته مي شوند مگرتنبورگ نوازان كه به پهلوان (Pahlowân) شهرت دارند.

182_57_1  

تصوير شمارة 1- مسجدي در چاه بهار كه نمايانگر شيوة معماي هندي و رسانندة شباهتهاي فرهنگي بلوچستان و هند است.

 

با وجود آنكه مردان بلوچ سخت متعصب اند معهذا نوازندگان را جزو محارم به شمار مي آورند و به آنان  اجازه ميدهند در مجالس خصوصي كه زنان نيز در آن شركت دارند آمد و شد داشته باشند. دستمزد نوازندگان در مجالس طرب و مراسم و اعياد، با توافق طرفين تعيين مي شود اما علاوه بر دستمزد مبلغي هم به عنوان ‹‹ داد›› مي پردازند كه همان انعام يا صله است و مقدارش به شخصيت اجتماعي و تعينات فردي داد دهنده بستگي دارد. همه ساله به هنگام جمع آوري محصول، لوري ها در روستا به گردش مي افتند و از هر كس به فراخور حالش كمك نقدي يا جنسي دريافت مي دارند. هر شش ماه يكبار هم به خانه بزرگان وخوانين مراجعه مي كنند تا براي گذران زندگي مايه ي معاش گردآورند. رويهمرفته نوازندگان از موقعيت اجتماعي ممتازي برخوردار نيستند و در چشم بزرگان حقي مي نمايند، فقط نلوگت (Nelu-gott) از اين امر مستثني است. اگر مي بينيم نوازندگان به مجالس خصوصي راه مي يابند وجزو محارم قلمداد مي شوند اين نه امتيازي است بلكه تازه از اين حيث در رديف غلامان و خواجگان قرار مي گيرند چرا كه اينان نيز اجازه دارند در مجالس خصوصي و حتي ميان زنان رفت و آمد داشته باشند. زنان بلوچ در نوازندگي سهمي ندارند، فقط آواز وترانه مي خوانند. خواندنشان هم اغلب بطور دستجمعي است.

ابزار موسيقي:

آلات و ادواتي كه بلوچ روح نا آرام و احساس پر مايه اش را با آن به نوا در مي آورد، يا از اصالت منطقه أي برخورد دارند مثل قيچك (Geycak) تنبورگ (Tanburag) ني و يا نظير ی (Bânco) همپاي موسيقي هندي از آن ديار آمده اند. بطور كلي ابزار متداول موسيقي در حال حاضر عبارتند از:

1-   قيچك: نام ديگرش سرود (Sorud) يا سروز است. قيچك نواز را قچكي يا سرودي يا سروزي مي گويند. ساختمان اين ساز كمانچه را به خاطر  مي آورد با اين تفاوت كه كاسه اي به بزرگي كاسه ي تار و دسته اي كوتاه دارد. به هنگام نواختن، كاسه قيچك به طور عمودي روي زمين يا روي زانو قرار ميگيرد و آرشه يا كمانگ (Kamânag) به طور افقي با سيم تماس مي يابد (تصوير شماره –3) نوازندگان دروه گرد آنرا  با تسمه اي چزمي به گردن مي آويزند و ضمن حركت مي نوازند. قيچك را معمولا" در خود بلوچستان مي سازند ولي قيچك هاي خوش نوا را از هندوستان مي آورند. اين ساز طنين خوش آيندي دارد و در غالب آهنگها يكه تاز ميدان است. تنها بوسيله ي قيچك است كه نوازنده ي بلوچي ميتواند غم و اندوه درون را به همان سوزناكي كه هست حكايت كند، چرا كه غير از اين ساز با هيچكدام از ابزارهاي ديگر نمي توان نواهاي حزن آور وكشيده را آنچنان نواخت كه هر شنونده ي اهل دلي بلادرنگ منقلب شود. غالب نوازندگان دوره گرد، قيچك را به عنوان مناسبترين ساز براي اجراي آهنگ هاي مختلف شاد و غم انگيز، از ميان سازهاي ديگر انتخاب كرده اند. از اين نظر يعني از نظر ‹‹كاركرد›› و قدرت اجراي آهنگهاي مختلف، مي توان قيچك را با ويلن مقايسه كرد.

2-   تنبورگ: نام ديگرش ‹‹ سه تار›› است و شباهت زيادي هم به ‹‹ سه تار›› دارد. در گذشته تنبورگ نواز را پهلوان مي ناميدند ولي امروز بيشتر به تنبورگي يا جنگي (Jangi) مشهور است. تنبورگ سه سيم بيشتر ندارد و روي دسته آن برخلاف سه تار، پرده ها مشخص نيست. با چنين ساختماني كه تنبورگ دارد فقط براي آكورد گرفتن و همراهي كردن با سازهاي ديگر مناسب است. تنبورگ را مثل سه تار به نحوي مي گيرند كه كاسه ي آن در بغل قرار گيرد و روي ران تكيه كند. با انگشت نشانه ي دست راست زخمه مي زنند و دست چپ روي دسته كار مي كند.

3-   رباب: بلوچها در اينكه رباب را هم از نظر اصالت منطقه اي در رديف قيچك و تنبورگ بگذارند ترديد دارند. همانطور كه در تصوير شماره –4 پيداست، اين ساز از نظر شباهت زيادي به سي تار هندي دارد. طريقه ي گرفتن و نواختن آن مثل تنبورگ است با اين تفاوت كه تنبورگ را با انگشت سبابه زخمه مي زنند و اين يكي را با مضراب فلزي. روي دسته ي رباب دو پرده بسته اند و بعلت كثرت تعداد سيمها با همين دو پرده مي توان نتهاي متعددي را نواخت. برخلاف تنبورگ كه همه ي كاسه از چوبست، روي كاسه ي رباب را پوست بز مي پوشانند. خرك (Xarak) كه منتقل كننده ي ارتعاشات صوتي سيم ها به داخل كاسه است، روي اين پوست قرار گرفته و صداي ساز را طنين دلنشيني مي دهد.

 
  محل قديم بازار چاه بهار كه هنديها در آن به تجارت مي پرداختند.

4-   بانچو: يكي ديگر از ابزار موسيقي در اين منطقه است كه صداي شلوغ و رسايي دارد. نواختن بانچو در جلگه سند رواج فراوان دارد و به عقيده نوازندگان بلوچي از آن ديار آمده است. هنگام نواختن، يك سر آنرا روي زانو و سر ديگرش را روي زمين مي گذارند. با دست چپ پرده مي گيرند (تصوير شماره –5) هر پرده به وسيله ي تكمه ي فلزي گرتفه مي شود و با كم و زياد كردن فشار انگشتان روي اين تكمه ها، هرنت طنين دلكشي مي يابد.

5-   ني: از ديگر ابزاري است كه صدايي حزن آور دارد و از چوب ني ساخته مي شود. نوازنده ي آنرا نلي (Nely) مي گويند.

6-   دروكل (Drokkol) : دروكل را دهل نيز مي گويند. اين وسيله هميشه اركستر را همراهي مي كند و از اين جهت ضرب را به خاطر مي آورد ولي فرق آن با ضرب اينست كه ضرب را از يك سو مي نوازند و دروكل را از دو طرف و ضمنا" ضربه هايي كه به ضرب مي زنند ظريفتر از آنست كه بر پوست ضخيم دروكل مي كوبند.

دروكل نواز را دوركلي مي گويند. دروكلي ندرتا" تنها مي نوازد مگر در مراسم خاصي مثل رقص شيك (Siyek) و رقص دمال (Damâl).

7- كوزه: از سازهاي قديمي اين خطه است كه هم اكنون رو به فراموشي مي رود و بندرت مورد استفاده قرار مي گيرد. جنس آن از سفال است. شكلي خمره مانند دارد كه از پوست بز پوشيده شده است.

 

تصوير شمارة 2- محل قديم بازار چاه بهار كه هنديها در آن به تجارت مي پرداختند.

 

خطوط اساسي موسيقي بلوچ و كاربردهاي مختلف آن:

موسيقي بلوچ در طول حيات خود چند خط اساسي را برحست كيفيت بيان و نحوه ي اجرا دنبال كرده است كه از آن ميان يكي ‹‹ صوت›› (Sowt) است ‹‹ صوت›› عبارتست از آهنگهاي شادي آور و نشاط انگيزي كه با ترانه و آواز همراه مي باشد. ترانه هاي ‹‹ صوت›› پيرامون مفاهيم عاشقانه و زيبائي هاي طبيعت درو مي زند و حكايت از شور و نشاط و عشق و جواني دارد. معمولا" مرد ترانه مي خواند و گروهي از زنان هم بندهاي آخر را تكرار مي كنند. ‹‹ صوت›› با همراهي چند ساز كه قيچك به طور مسلم جزو آنهاست اجرا مي شود. آهنگ ‹‹ صوت›› زياد متنوع نيست، يك فرم است كه مرتبا" تكرار مي شود و يكنواختي آشكاري از آن احساس مي گردد. اما ترانه ي ‹‹صوت›› برعكس آهنگ آن، متنوع است و مفاهيم آن پر معنا و بيانگر شور و حالي است كه سروده طبع لطيف و شاعرانه ي بلوچ و انعكاس تخيلات زيباي وي مي باشد. بنابر اين ميتوان گفت در صوت، ترانه بيش از آهنگ اهميت دارد و در بيان نيازهاي روحي و كشش هاي عاشقانه نقش مؤثرتري از آن دارد.

بلوچ، غمگين ترين احساسش اعم از غم هجران و درد غربت وشكوه از معشوق و شكايت از روزگار را در قالب نغمه هاي سوزناكي مي نوازد كه ‹‹ زهيروگ›› (Zahirug) ناميده مي شود. ‹‹ زهيروگ›› را به فارسي ‹‹ ياد عميق›› ترجمه مي كنند و تنها با قيچك نواخته مي شود. ‹‹ زهيروگ›› نغمه هاي كشيده و بدون ضربي است كه مثل يك بيت غمبار، با اندكي اختلاف، مرتبا" تكرار مي گردد. وقتي ‹‹ زهيروگ››  را مي شنويم احساس مي كنيم در ساحل دريائي از اندوه نشسته ايم و تكرارهاي غم انگيز نالههاي قيچك همچون امواج دريا يكي پس از ديگري ابتدا به خروش مي آيد وسپس در ساحل به آرامش مي نشيند. ساز فريادي مي كشد و نغمه هاي آن تا سرحد امكان اوج مي گيرد و سپس از اوج به حضيض مي آيد و به خاموشي مي گرايد. پس از سكوت كوتاهي مجددا" فرياد سر مي دهد و همان فراز و نشيب عينا" تكرار مي شود. ‹‹ زهيروگ›› ساز بدون آواز است ولي گاه با آواز همراه مي گردد. در سرحد زمين، آهنگهاي مشابه ‹‹ زهيروگ›› را ‹‹ ليكو›› (Liku) مي گويند. ‹‹ ليكو›› همان ‹‹ زهيروگ›› است با ملايمت و كشش بيشتر.

بلوچها، موسيقي مخصوص مجالس رسمي و اعياد و جشنها را اصطلاحا" ‹‹ شعر›› مي نامند. در اين نوع موسيقي، مضامين ترانه ها يا پيرامون داستانهاي شورانگيز عشقي دور مي زند مثل داستان ‹‹ شهداد و مهناز›› ، ‹‹ لالا گراناز›› (Lâlâ – gânâz) ، كياو سادو (Kiyâvo – sâdu) و يا درباره داستانهاي حماسي است مثل چاكر و بهرام، بالاچ و نقيبو (Bâlâc – o – Naqibu). بعضي از اين ترانه ها نيز حاوي وصف طبيعت است. هنگام اجراي ‹‹ شعر›› لوري سعي دارد اشعار گيرا و جالب توجهي بخواند تا مجلسيان را هر چه بيشتر به وجد آورد و ‹‹ داد›› بستاند.

در اجراي ‹‹شعر›› سه حالت مختلف معمول است كه يكي از آن سه حالت ‹‹ دبگال›› (Dabgâl) ناميده مي شود. در اين حالت خواننده كه معمولا" تنبورگ هم مي نوازد سازش را در بغل ميگيرد و با زبان محاوره به بيان داستان مي پردازد. ‹‹ لوري›› حين ‹‹ دبگال›› ديگر تنبورگ نمي زند لكن ساير همكارنش كه قيچي حتما" جزو آنهاست، آرام آرام مي نوازند. حالت ديگر به ترانه نزديك است و آهنگ كلام ريتميك مي شود. خواننده، تنبورگ را به صدا مي آورد و همه در هم مي ريزند و شور و حالي ايجاد مي شود. اين مرحله را ‹‹ الحان›› (Alhân) گويند. حالت ديگري كه در اجراي ‹‹ شعر›› پيش مي آيد، جائي است كه لوري، يا اجرا كننده به مضمون غمگيني مي رسد و به آوازي اندوهگين، شرح ماجرا را دنبال مي كند. اين حالت را زهيريگ (Zahirig) نامند.

 
 

تلقين موسيقي با مراسم و سنن قويم تا بدان پايه است كه با حذف آن، گوئي موجود زنده اي را از روح فعاله اش كه زندگي و بقاي آنرا متضمن است خالي كرده ايم. پايگاه خاص موسيقي در آداب و رسوم اين منطقه از پايداري به سنت مبدل شده و مقامهاي خاصش در هر مرحله، نام ويژه اي يافته است. آهنگها و ترانه هاي شش شب اول مراسم عروسي را نازينك (Nâzink) مي نامند. كه از نازنيك (Nâzink) به معناي ستايش كردن مشتق شده است. ترانه هايي كه در خانه ي داماد خوانده مي شود و قد و قامت و شجاعت و مردانگي و بخشندگي و دانش و بزرگي داماد را مي ستادي و در خانه ي عروس، زيبايي و فر و شكوه و نجابت و شايستگي دختر را كه در تمام اين مدت در جل (Jol) نشسته است. روز هفتم داماد را با پايكوبي به حمام مي برند. آهنگهايي كه در راه نواخته مي شود ‹‹لارو›› (Lâru) نام دارد. ‹‹ هال›› (Hâlo) نام ترانه هائي است كه به هنگام استحمام داماد، به طور دستجمعي مي خوانند. پس از پايان كار، عزم بازگشت كه كردند، ديگر بار ‹‹ لارو›› آغاز مي شود. به خانه كه رسيدند ‹‹ لارو›› به ‹‹ نازينك›› مبدل مي گردد. مراسم تولد نوزاد هم با موسيقي توأم است. اين مراسم را كه شش شب به طول مي انجامد، ‹‹ شپ تاگي›› (Sap – Tâgi) مي گويند، مركب از شب و تاگي به معناي طاقت آوردن. در تمام اين مدت با خوراكي وعطر و روغن سر پذيرائي ميكنند و با نواي موسيقي پيام شادماني و رضايت سر مي دهند چرا كه تولد نوزاد در هر دودمان، نشانه ي دوام و بقاي هستي آن خانمان است. اين آهنگها وترانه ها را به طور كلي ‹‹لاروششگاني›› (Lâru – sesegâni) مي نامند مگر ترانه هاي شب آغاز را كه ‹‹ سفت ›› (sefat) نام دارد و در شكر گزاري به درگاه خداوند است و اظهار امتنان از عنايت وي.

قيچك  

تصوير شمارة 3- قيچك

 

در مراسم عزاداري هم موسيقي مقام خاصي دارد. نواي حزن آوري با قيچك مي نوازند كه ‹‹ موتك›› (Mutk) ناميده مي شود و از روي تعمد، قيچك قيچك تنها سازي است كه با نواي محزونش توانائي بيان اندوه و درد بلوچ را داراست. علاوه بر موتك آهنگهاي خاصي براي برگزاري مراسم عزاداري وسوگواري هاي مذهبي دارند كه وزبت (Wazbat) ناميده مي شود.

 
  رباب

پايگاه اعتقادي موسيقي و رقص گواتي:

موسيقي در اين خطه، بخصوص در منطقة ساحلي، گاه با اعتقادات مذهبي، افسانه ها، اساطير، خرافات و جادو و جنبل مي آميزد و جنبة درماني – اعتقادي مييابد. ساكنان اين منطقه (مثل بسياري از ساكنان سواحل جنوبي ايران) به وجود الواح مرموزي معتقدند كه در جسم افراد حلول كرده، بيماريهاي گونه گون جسمي و روحي را موجب مي شوند. اين ارواح مرموز را ‹‹ باد›› مي نامند كه برچند گونه اند. مهمترين آنها عبارتنداز ‹‹ گوات›› (Gowât)، ‹‹زار›› ‹‹ شيك››، ‹‹ پري››، و هر كدام به چند دسته تقسيم مي شود. بيرون راندن اين ‹‹ بار›› ها يا ارواح مرموز، از تن بيمار متضمن برگزاري مراسمي است كه اغلب با موسيقي و دعا و رقص و جادو همراه است. هر يك از انواع چهار گانةفوق علائم ظاهري خاصي دارد و براي معالجه اش مي بايد به افرادي كه در آن قسمت تخصص دارند مراجعه شود. مثال" براي معالجة بادي كه از نوع زار است به ‹‹ بابازار›› يا ‹‹ مامازار›› مراجعه مي كنند و براي درمان باد گوات، به ‹‹ خليفة گواتي››. آنچه در بلوچستان، بخصوص در سواح درياي عمان بيش از ساير بادها رواج دارد گوات است. گوات خود تقسيمات مختلفي دارد كه هر كدام را فقط با اجرا رقص و آهنگ خاصي مي توان از تن بيمار خارج كرد. اجراي اين آهنگ كه مستلزم شناختن جني گوات است با خليفه مي باشد. خليفه همراه عدة زيادي كه بعضي با ساز و بقيه با دست زدن و خواندن و رقصيدن با وي همكاري مي كنند، در خانة بيمار جمع مي شوند و چند شب متوالي به رقص مخصوص گواتي مي پردازند. خليفه با تنبورگي كه در بغل دارد، ريتم آهنگها را تعيين مي كند، سپس قيچكي و ربابي و ديگر همكارانش، آهنگ را دنبال مي كنند. خود خليفه فقط آكورد مي گيرد و مي خواند. آهنگهايي كه در رقص گواتي نواخته مي شود به اصطلاح بلوچها ‹‹ مگام›› هاي بسيار متنوعي دارد كه تعدادش مناسب است با تعداد بادهاي گوات. ريتم اين مگام ها (كه همان مقام است) از نت هاي بسيار كشيده و غمگين تا ريتم هاي تند و هيجان انگيز، تفاوت مي كند، بعضي با شعر همراهند و بعضي ساده اند.

 

تصوير شمارة 4- رباب

 

اشعار غالبا" مذهبي است و در مدح خدا و رسول و پيرها و شيخ و مرادهايشان است. در ميان اين اشعار كلمات عربي و بلوچي و گاه كلماتي بي معني به گوش ميرسد. هر آهنگ به نام مخصوصي شناخته مي شود مثل يا گلندر، يا هو، يا الاهو، سيمرغ، مسته، گلند. بعضي آهنگهاي بدون شعر، فقط با اصواتي معرف ريتم آن مي باشد نامگذاري مي گردد. در حاليكه خليفه با اجراي مقامهاي مختلف و مشاهدة عكس العمل بيمار مي كوشد آهنگ مناسب را براي بيرون راندن روح مرموز بيابد، خود و اطرافيانش نيز منقلب مي شوند و با شور و جذبه اي وصف ناشدني مي كوبند و ميز نند و مي رقصند و به اصطلاح خودشان ‹‹ پر ›› مي شوند. اگر لازم باشد، اين عمل هفت شب ادامه مي يابد تا بالاخره با اجراي يكي از مقامها بيمار نيز به حركت آند و به رقص بپردازد. عكس العمل بيمار نشانة آنست كه اجراي آن مقام با آن آهنگ بخصوص توانسته است باد را به حركت آورد و از جاي خود تكان دهد. لذا همان آهنگ دنبال مي شود و خليفه با عباراتي آميخته از كلمات عربي، بلوچي، فاريسي و گاه بي معني، باد را به زمين و زمان و خدا و رسول و آباء و اجدادش قسم مي دهد كه دست از سر بيمار بردارد و ديگر آزارش نكند. اين عمل آنقدر ادامه مي يابد كه يا بيمار بهبود يابد يا از معالجة آن نوميد شوند. از رقص هاي ديگر مثل زار، شيك و پري به زحمت مي توان اطلاعات دقيقي در اين منطقه به دست آورد ولي از آنچه دستگير شده چنين بر مي آند كه رقص زار وشيك و پري به رقص گواتي شبيه است با اين تفاوت كه نوع باد و ضرورتا" نوع آهنگ ها و شعر تغيير مييابد و از آلات موسيقي تنها دروكل نواخته ميشود.

 
   

امروزه براثر ازتقاء سطح دانش عمومي در اين منطقه باد و مسائل مربوط به آن روبه فراموشي است.

حاصل آنكه موسيقي بلوچ، پهناي گسترده ايست گاه با ژرفاي قابل تعمق. تقسيمات فراواني دارد و نامهاي و واژه هاي خاصي پديد آورده كه همه حاكي از اهميت آن تواندبود. چه در مراسم شادي و چه در عزاداري، موسيقي تلفيق زيباست از خمير مايه هاي احساسي با رسوم و سنن و اعتقادات قومي. گاه با حماسه ها و داستانهاي عشقي شور انگيز مي نشيند و گاه با مذهب مي آميزد و اعتقادات ماوراء طبيعي و هميات آنا را همسازي مي شود. بهر طريق موسيقي بلوچي نه تنها از غنا  وسعت خاصي بهره مند است بلكه آنچنان در زندگي مردم آميخته و با روح و احساسشان عجين شده كه نمي تواند از نگاه پژوهشگري كه به مطالعة احوال اين مردم مي پردازد مخفي بماندم وبه عبارت ديگر از مطالعة آن مي توان به رموز و دقائقي از فرهنگ پر ماية اين مردم دست يافت.

بانچو  

صفحه اول قانون ابن‌سينا چاپ رم 1593

تصوير شمارة 5- بانچو

 

‹‹پاورقي ها››

1-    در متون تاريخي و جغرافيائي اسلامي، از طوايف بلوچ فراوان نام برده شده است. آنچه از مطالعه ي اين گزارشها نتيجه مشود آنكه اينان در سواحل جنوبي درياي خزر سكونت داشته اند و مقارن قرن چهارم هجري به بلوچستان فعلي كوچ كرده يا كوچ داده شده اند.

2-    سرحد زمين به منطقه اي ميگويند كه تقريبا" ميان زاهدان و ميرجاوه و خاش محصور است.

3-    در اين منطقه هنوز سعي دارند به عوض ‹‹ قربان›› بگويند ‹‹ گربان›› و به جاي ‹‹ سفيد›› واژه ي ‹‹ اسپيد›› را بكار ببرند و به هر حال قوانين اينچنيني را كه از ويژگيهاي فرهنگشان بشمار مي رود مراعات كنند.

4-    هم اكنون نيز هنديان و بخصوص سيكهاي هندي، سهم عمده اي در تجارت زاهدان و چاه بهار و بسياري ديگر از شهرهاي سواحل جنوبي ايران بر عهده دارند.

5-    مثل حكومت سكاها در سيستان (قرن دوم ق . م)

6-    گت (Gott) در گويش بلوچ به معناي گلو است و ‹‹ نلوگت›› صداي كلفت و خشني است كه از حنجره خارج مي كنند و ضمن آن آواز هم مي خوانند.

7-    در هند هم سه تار وجود دارد. بعلاوه سازهاي ديگري هم دارند كه درست مشابه سه تار است اما به عوض سه سيم، دو سيم يا يك سيم دارد و دو تار يا يك تار (Yag- Târ) ناميده مي شود.

8-    رقص شيك حركات موزوني است كه با دعا و ذكر همراه است. اين رقص بر دو نوع است، رفايي (Rafâii) و قادري (Gâderi). رفايي اشعار مذهبي است كه با رقص و دوركل همراهي مي شود، قادري هم رقص و اشعار مذهبي است بدون دروكل.

9-    رقص دمال رقصي است مذهبي كه ضمن آن به وجد مي آيند و كارهاي محير العقول انجام مي دهند. به عنوان مثال كارد ميزنند و آتش مي خورند.

10- دب (Dab) به معناي دهان و گال (Gâl) به معناي گفتار و رويهرفته دبگال همان دكلمه است.

11- جل همان حجله است كه در خانه ي عروس برپا مي شود و در تمام مدت هفت روز، عروس در آن مي ماند و جز براي انجام كارهاي ضروري خارج نمي شود. در اين مدت هيچ مردي – حتي داماد – حق ندارد با عروس صحبت كند.

12- تحقيق مزبور كه در زمستان 1353 در منطقه ي بلوچستان صورت گرفته، تا حد زيادي مرهون راهنمائي آقاي محمد سربازي است. بدينوسيله از ايشان تشكر مي كنم.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به عملکرد وبلاگ چه امتیازی می دهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 125
  • کل نظرات : 51
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 441
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 50
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 105
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 743
  • بازدید ماه : 1,939
  • بازدید سال : 19,759
  • بازدید کلی : 629,927
  • تبلیغات


    نگهبان
    Counter